سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرستاده تو میزان خرد تو را رساند و نامه‏ات رساتر چیزى است که از سوى تو سخن راند . [نهج البلاغه]

  

 مادری که دنبال عروس بهشتی بود!!!

گویند در بصره بازرگانى بود با امانت و دیانت، و مال بسیار داشت و یک پسر بیش نداشت و آن پسر در غایت جمال و کمال و بلاغت و فصاحت بود.

چون آن مرد وفات کرد و پسر به حد بلاغت رسید، بزرگان بصره به دامادى او رغبت کردند.

مادرش گفت: مرا عروسِ پسر، همچو پسر، خوب مى‌باید در کمال و جمال و کیاست و فصاحت و بلاغت. تا روزى اتفاق افتاد که مادرِ این پسر به کوچه مى‌رفت. گذرش بر مجلس منصور عمار افتاد.

منصور تفسیر این آیه مى کرد که: "وَ حُورٌ عِین کَاَمثالِ اللُؤ لُؤِ المََکنُون" (1) و بیان صفتِ قد و خد (2) و ضیاء(3) و جمال حوران مى‌کرد.

زن آواز داد که اى شیخ! این چنین حورى به که دهند؟

گفت: به کسى که کابین (4) بدهد.

گفت: کابین ایشان چه باشد؟

گفت: نماز شب و روزه و صدقه و جان در راه حق فدا کردن.

گفت: اگر این جمله قبول کنم، تو قبول مى‌کنى که یکى از این [حوریان] به پسرم دهند.

گفت: آرى.

پیرزن به خانه رفت و هزار دینار زر برگرفت و پیش شیخ آورد و گفت: بستان این هزار دینار شکر بهاست، به درویشان ده.

روزى چند برآمد، خبر در شهر افتاد که کفار قصد مسلمانان کردند. مسلمانان بیرون رفتند.

پیرزن پسر را بر مرکبى نشاند با سلاح تمام و به میدان فرستاد و گفت: اى جان مادر! جهد کن تا به عروس خود برسى. پس چون [به] حرب (5) پیوستند، آن جوان به معرکه آمد و حرب مى‌کرد و دشمن مى‌کُشت و هر ساعت رو سوى آسمان مى‌کرد، مى‌خندید و به نشاط هر چه تمامتر مى‌رفت.

گفتم آخـــر بـه وقـت جـان دادن

این چه خندیدن است و اِستادن

گفت: خـوبـان چـو پـرده بر گیرند

عـاشقـان پیششان چنین میرند

منصور عمار گفت: اى جوان! مراسم حرب ندانى، دلیرى مکن تا چشم بد در کارت نرسد.

گفت: اى شیخ! آنچه مى‌بینم اگر تو بینى سعى زیادت کنى.

ناگاه در آن کوشش زخمى بر جوان آمد و شربت شهادت نوش کرد.

منصور گفت: در آن میان کُشتگاه مى‌گشتم، جوان را دیدم که خون از جراحتش مى‌رفت و نور از رخسارش مى‌درخشید. وى را دفن کردم. چون به شهر باز آمدم، مادرش را خبر کردم.

گفت: در آن شب پسر را در خواب دیدم که در بهشت بود.

گفتم: به عروس خود رسیدى یا نه؟

گفت: اى مادر! در آن ساعت که زخم به من رسید، فرمان آمد تا حورى[اى] از فردوس پیش من آمد. پیش از آن که بر خاک افتادمى در کنار وى افتادم.

این عاشقى عقبى بود.

 

پانوشت‌:

1- و همسرانى از حور العین دارند، همانند دُرّ در صدف پنهان. سوره واقعه، آیه‌هاى 22 و 23

2- گونه ، رخسار.

3- روشنى؛ درخشندگى .

4- مهر، مهریه؛ پول یا چیز دیگر که هنگام عقد نکاح بر ذمه مرد مقرر مى‌شود.

5- جنگ .

منابع:

1- داستان عرفان – کاظم مقدم

2- تبیان

 


+کورش زارعی بهجانی دوشنبه 86 آبان 14  12:51 عصر پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شفاعت دوستان فاطمه(س) از دیگران
زینب(سلام الله علیها) شاخه‏ای از درخت نبوت
عزراییل امروز مهمان خانه ی شماست!
سال نو و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سال 2010 سال مرگ اوباما و خواری مبارک
بیت های محرمیه
کربلا فرصت عاشقانه ی زمین است
سبز سرخ!
از تل زینبیه تا خیمه‏گاه یک دنیا معرفت
بین‏الحرمین قطعه‏ای از بهشت است.
[عناوین آرشیوشده]

امکانات

خانه

[ RSS ]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

 

در باره خودم

 

 نمایش تصویر در وضیعت عادی

کورش زارعی بهجانی
شهید شماره 14

لوگوی وبلاگ

 

پیوندهای روزانه

بهجانی دات کام [69]
بهجان نیوز [76]
[آرشیو(2)]

بازدیدهای وبلاگ

پنج شنبه 103 آذر 8

امروز:   10   بازدید

دیروز:   29   بازدید

تعداد   284530   بازدید

لوگوی دوستان



لینک دوستان

همسفر مهتاب
آیه های انتظار
تکنولوژی کامپیوتر
رمز موفقیت
آدم و حوا
مقالات مشاوره و روانشناسی
کلک بهار
فلورانس مهربون
نگاهم برای تو
دم مسیحائی
مشاوره و مقالات روانشناسی
پله پله تا خدا
پیکان
صدای عدالت
تا ریشه هست جوانه باید زد
خلوت تنهایی
برگ نگاه
زیر آسمان خدا
یعسوب
سورفیلم
راز گشا
به خود آییم و بخواهیم
شهدای بهجان
کلبه احزان
سور فیلم
مرکز مجازی مهدویت
موعود
به سوی ظهور
شبکه اطلاع رسانی حضرت مهدی(عج)
طاووس بهشت
سایت رسمی مسجد مقدس جمکران
کانون انتظار
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت
مرکز اطلاع رسانی امام مهدی ارواحنا
ابا صالح عجل ا...
نشریه ساعت صفر ویژه امام زمان(عج)
شیعه سرچ
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت(ع)
بهجانی دات کام
بندیر
بسوی اعتدال
عروسک کوکی
سایت علویون
بوی سیب
گنجهای معنوی
راز گل سرخ

آوای سیب صبح

آرشیو

اخبار
پیامبر و امام زمان(عج)
امام زمان(عج)
معصومین(ع)
زندگی و مرگ
عیدانه
ایام و اعیاد
مذهبی
اجتماعی
ادبی
طنز
قرآن کریم

جستجو در وبلاگ

 :جستجو

اشتراک

 

طراح قالب

sibesobh.parsiblog.com